زهره اطهری؛ کاظم برزگر بفرویی؛ مریم زارع
چکیده
یکی از چالشهایی که بیشتر دانشجویان با آن روبهرو هستند، اهمالکاری تحصیلی به معنای تاخیر در انجام امور است.از آنجایی که اهمالکاری تحصیلی میتواند بر جنبههای مختلف زندگی دانشجویان تاثیرگذار باشد، با شناسایی عوامل مرتبط، میتوان گامی در جهت کاهش و یا رفع آن برداشت؛ بنابراین مطالعة حاضر با هدف تعیین نقش شفقت به خود در اهمالکاری ...
بیشتر
یکی از چالشهایی که بیشتر دانشجویان با آن روبهرو هستند، اهمالکاری تحصیلی به معنای تاخیر در انجام امور است.از آنجایی که اهمالکاری تحصیلی میتواند بر جنبههای مختلف زندگی دانشجویان تاثیرگذار باشد، با شناسایی عوامل مرتبط، میتوان گامی در جهت کاهش و یا رفع آن برداشت؛ بنابراین مطالعة حاضر با هدف تعیین نقش شفقت به خود در اهمالکاری تحصیلی با واسطهگری اجتناب تجربهای در دانشجویان دانشگاه یزد انجام شده است. طرح پژوهش در این مطالعه، توصیفی- همبستگی بود. شرکتکنندگان این پژوهش شامل 375 نفر (208 دختر و 167 پسر) از دانشجویان کارشناسی دانشگاه یزد در سال تحصیلی 98-1397بودند که بر اساس روش نمونهگیری خوشهای تصادفی انتخاب شدند. به منظور جمعآوری دادههای پژوهش، از پرسشنامة اهمالکاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (1984)، پرسشنامهشفقت به خود نف (2003) و پرسشنامه پذیرش و عمل بوند و همکاران (2011) استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با روش همبستگی مبتنی بر رویکرد مدلیابی معادلات ساختاری با استفاده از نرمافزار AMOS ویرایش 24 انجام گرفت. نتایج نشان داد که شفقت به خود به صورت مستقیم، منفی و معنادار اجتناب تجربهای (69/0- = β) و اهمالکاری تحصیلی (33/0- = β) را پیشبینی میکند. اجتناب تجربهای نیز به صورت مستقیم، مثبت و معنادار اهمالکاری تحصیلی (24/0= β) را پیشبینی میکند. در نهایت نتایج نشان داد اجتناب تجربهای در رابطة بین شفقت به خود و اهمالکاری تحصیلی دارای نقش واسطهای است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که با افزایش شفقت به خود و انعطافپذیری روانشناختی (کاهش اجتناب تجربهای) میتوان تا حدودی اهمالکاری تحصیلی دانشجویان را کاهش داد.
مسعود کیانی؛ حمید رحیمی
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین رویکردهای یادگیری (عمقی و سطحی) با تجارب شخصی و آموزشی دانشجویان در پایان دوره چهار ساله کارشناسی در دو گروه علوم انسانی و علوم تحلیلی-ریاضی است. برای این منظور 320 نفر از دانشجویان سال آخر دانشگاه اصفهان با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. از پرسشنامه رویکرد یادگیری بیگز به منظور مطالعه ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین رویکردهای یادگیری (عمقی و سطحی) با تجارب شخصی و آموزشی دانشجویان در پایان دوره چهار ساله کارشناسی در دو گروه علوم انسانی و علوم تحلیلی-ریاضی است. برای این منظور 320 نفر از دانشجویان سال آخر دانشگاه اصفهان با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. از پرسشنامه رویکرد یادگیری بیگز به منظور مطالعه رویکرد یادگیری دانشجویان و از پرسشنامه رشد تجارب شخصی و آموزشی برای اندازهگیری تجارب شخصی و آموزشی آنان در چهار بعد مهارتهای شناختی، مهارتهای محاسباتی، مهارتهای خودنظمبخشی و مهارتهای اجتماعی استفاده شد. نتایج نشان داد که در هر دو گروه علوم انسانی و علوم تحلیلی-ریاضی، بین رویکرد یادگیری عمقی (انگیزش عمقی و راهبرد عمقی) با تجارب شخصی و آموزشی دانشجویان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01/0p<). بین رویکرد یادگیری سطحی (انگیزش سطحی و راهبرد سطحی) و تجارب شخصی و آموزشی در گروه علوم محاسباتی-ریاضی، رابطه منفی گزارش شد (01/0p<). این در حالی بود که در گروه علوم انسانی اگرچه رابطه منفی بین ابعاد مختلف رویکرد یادگیری سطحی و تجارب شخصی و آموزشی مشاهده شد ولی تنها در بین انگیزش سطحی و رشد شناختی (18/0= r، 05/0p<) و راهبرد سطحی و رشد شناختی (24/0= r، 01/0p<) این رابطه معنادار بود.
بهمن زندی؛ مرجان معصومی فرد
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی اولویت های یادگیری مادام العمر در قالب سوادهای عصر حاضر (اطلاعاتی، پژوهشی، تربیتی، رسانه ای، رایانه ای، زیست محیطی، سلامت، عاطفی، فرهنگی، مالی) است. این پژوهش از حیث هدف کاربردی، از حیث ماهیت توصیفی و تحلیلی و از نظر اجرا به صورت آمیخته (مصاحبه و پیمایش) انجام شد. جامعه آماری نیز شامل کلیه اساتید گروه علوم تربیتی ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، بررسی اولویت های یادگیری مادام العمر در قالب سوادهای عصر حاضر (اطلاعاتی، پژوهشی، تربیتی، رسانه ای، رایانه ای، زیست محیطی، سلامت، عاطفی، فرهنگی، مالی) است. این پژوهش از حیث هدف کاربردی، از حیث ماهیت توصیفی و تحلیلی و از نظر اجرا به صورت آمیخته (مصاحبه و پیمایش) انجام شد. جامعه آماری نیز شامل کلیه اساتید گروه علوم تربیتی دانشگاه پیام نور و دانشجویان یادگیری الکترونیکی این دانشگاه در سال تحصیلی 97-96 است که تعداد 372 دانشجو و 86 عضو هیات علمی به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. در مرحله اول؛ پس از مطالعه ادبیات و پیشینه و انجام مصاحبه نیمه ساختار یافته از متخصصان آموزشی مجموعه سوادهای عصر حاضر استخراج شد، سپس در مرحله دوم، دو چک لیست ویژه استادان و دانشجویان توزیع شد. نتایج آزمون فریدمن نشان داد که هر دو گروه استادان ودانشجویان سواد اطلاعاتی را به طور مشترک به عنوان اولین اولویت خود انتخاب کردند، بعد از آن سواد سلامت در رتبه دوم قرار گرفت، دانشجویان سواد عاطفی را به عنوان رتبه سوم انتخاب کردند در حالی که استادان سواد مالی را در رتبه سوم اهمیت دانستند، درخصوص رتبه چهارم نیز استادان و دانشجویان به طور مشترک سواد رسانه ای را انتخاب کردند، همچنین نتایج آزمون t-test مستقل برای مقایسه سوادهای مورد مطالعه از دیدگاه استادان و دانشجویان نشان داد که سوادهای مالی، رایانه ای، پژوهشی، تربیتی از دیدگاه استادان به صورت معنی داری دارای اهمیت بیشتر نسبت به دانشجویان است در حالی که سواد زیست محیطی و سواد عاطفی، از دیدگاه دانشجویان به صورت معنی داری دارای اهمیت بیشتر نسبت به استادان است، همچنین درخصوص سایر سوادها، تفاوتی مشاهده نشد؛ در نهایت نیز مدل مفهومی جهت اولویت بندی سوادها از نظر دانشجویان و اساتید، پیشنهاد شد.