مبانی نظری و فلسفی آموزش و یادگیری
سعید افشاری؛ محمدرضا سرمدی؛ سیدعلی علمالهدی؛ مهران فرج الهی
چکیده
اندیشه مربوط به علوم انسانی به مثابه تکنولوژی با هدف اعمال تغییرات مختلف در حوزهها و موقعیتهای مختلف انسانی، اهمیت فراوانی یافته است. در مقاله حاضر استدلال میشود که تربیت اقتصادی مبتنی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش دربردارنده اهداف معرفتی و غیر معرفتی است؛ تربیت اقتصادی پیش گفته، علاوه بر اینکه شناخت صاحب عالم را هدف غایی ...
بیشتر
اندیشه مربوط به علوم انسانی به مثابه تکنولوژی با هدف اعمال تغییرات مختلف در حوزهها و موقعیتهای مختلف انسانی، اهمیت فراوانی یافته است. در مقاله حاضر استدلال میشود که تربیت اقتصادی مبتنی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش دربردارنده اهداف معرفتی و غیر معرفتی است؛ تربیت اقتصادی پیش گفته، علاوه بر اینکه شناخت صاحب عالم را هدف غایی خود میداند، درصدد آماده کردن یادگیرندگانی به منظور سازماندهی و مقابله با موقعیتهای زندگی آینده در شرایط مختلف اقتصادی نیز میباشد و با توجه به اینکه تکنولوژیها در پی اعمال تغییرات در فرد و جامعه هستند، پرسش این است که آیا میتوان تربیت اقتصادی مبتنی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را به مثابه تکنولوژی قلمداد کرد و با تکنولوژیک کردن تربیت اقتصادی، فضای داوری در مورد پیشرفت با ملاکهای پراگماتیستی (توانایی در حل مسائل عملی) را میسور ساخت؟ این پژوهش با رویکرد کیفی و روش اسنادی - تحلیلی به توصیف و تحلیل ابعاد علم و تکنولوژی میپردازد و قابلیت این نوع تکنولوژی نرم انسانی را در تفهیم و تبیین مسائل موجود در نظام تعلیم و تربیت به منظور تغییر واقعیت موجود تبیین مینماید؛ البته بر اساس یافتهها باید گفت که تحقق بخشیدن به چنین فضایی نیازمند داشتن بستر شفافی از اطلاعات است، به طوری که تمام دستاندرکاران حوزه تعلیم و تربیت بتوانند به طور کامل و دقیق به اطلاعات نظام تعلیم و تربیت دست یابند تا بتوانند تکنولوژی مناسب با زمان و مکان را ابداع نمایند.