مسعود کیانی؛ حمید رحیمی
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین رویکردهای یادگیری (عمقی و سطحی) با تجارب شخصی و آموزشی دانشجویان در پایان دوره چهار ساله کارشناسی در دو گروه علوم انسانی و علوم تحلیلی-ریاضی است. برای این منظور 320 نفر از دانشجویان سال آخر دانشگاه اصفهان با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. از پرسشنامه رویکرد یادگیری بیگز به منظور مطالعه ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین رویکردهای یادگیری (عمقی و سطحی) با تجارب شخصی و آموزشی دانشجویان در پایان دوره چهار ساله کارشناسی در دو گروه علوم انسانی و علوم تحلیلی-ریاضی است. برای این منظور 320 نفر از دانشجویان سال آخر دانشگاه اصفهان با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. از پرسشنامه رویکرد یادگیری بیگز به منظور مطالعه رویکرد یادگیری دانشجویان و از پرسشنامه رشد تجارب شخصی و آموزشی برای اندازهگیری تجارب شخصی و آموزشی آنان در چهار بعد مهارتهای شناختی، مهارتهای محاسباتی، مهارتهای خودنظمبخشی و مهارتهای اجتماعی استفاده شد. نتایج نشان داد که در هر دو گروه علوم انسانی و علوم تحلیلی-ریاضی، بین رویکرد یادگیری عمقی (انگیزش عمقی و راهبرد عمقی) با تجارب شخصی و آموزشی دانشجویان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01/0p<). بین رویکرد یادگیری سطحی (انگیزش سطحی و راهبرد سطحی) و تجارب شخصی و آموزشی در گروه علوم محاسباتی-ریاضی، رابطه منفی گزارش شد (01/0p<). این در حالی بود که در گروه علوم انسانی اگرچه رابطه منفی بین ابعاد مختلف رویکرد یادگیری سطحی و تجارب شخصی و آموزشی مشاهده شد ولی تنها در بین انگیزش سطحی و رشد شناختی (18/0= r، 05/0p<) و راهبرد سطحی و رشد شناختی (24/0= r، 01/0p<) این رابطه معنادار بود.