حمیده پاک مهر؛ معصومه عزیزی؛ هوشنگ گراوند
چکیده
هدف پژوهش حاضر هنجاریابی پرسشنامه جهتگیری برنامه درسی تربیت هنری برای معلمان دوره ابتدایی با روش پیمایشی بود. پس از برگردان نسخه اصلی پرسشنامه جهتگیری برنامه درسی تربیت هنری فیلانی (2003) به زبان فارسی و بازترجمه و اصلاح آن، فرم نهایی برای اجرا تهیه شد. آزمودنیها شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی شهر مشهد به تعداد 13259 نفر در سال ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر هنجاریابی پرسشنامه جهتگیری برنامه درسی تربیت هنری برای معلمان دوره ابتدایی با روش پیمایشی بود. پس از برگردان نسخه اصلی پرسشنامه جهتگیری برنامه درسی تربیت هنری فیلانی (2003) به زبان فارسی و بازترجمه و اصلاح آن، فرم نهایی برای اجرا تهیه شد. آزمودنیها شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی شهر مشهد به تعداد 13259 نفر در سال تحصیلی 1399-1400 بود که با توجه به حجم نمونه در مطالعات تحلیل عاملی، تعداد 360 معلم به روش نمونهگیری در دسترس در مطالعه شرکت کردند. روایی پرسشنامه مذکور از سه جنبه روایی محتوایی، سازه و همبستگی بین خرده مقیاسها مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی نظرات متخصصان و معلمان حاکی از روایی محتوایی این ابزار بود. به منظور بررسی روایی سازه، ساختار عاملی پرسشنامه به روش تحلیل عاملی تأییدی و با شیوۀ حداکثر درستنمایی در سطح ماتریس واریانس کواریانس بررسی شد و نتایج حاکی از آن بود که الگوی تأییدی از برازش قابل قبولی برخوردار است. همچنین، تمام بارهای عاملی استخراج شده بالاتر از 40/. و توزیع سوالات در خرده مقیاسها مورد تأیید بود. الگوی ضرایب همبستگی بین خرده مقیاسها نیز نشان داد که روابط درونی خوبی بین خرده مقیاسها وجود دارد (001/0 p<). جهت بررسی اعتبار پرسشنامه جهتگیری برنامه درسی تربیت هنری به همسانی درونی پرداخته شد و ضرایب آلفای کرونباخ برای خرده مقیاسهای کودک محوری، دیسیپلینی و فرهنگی به ترتیب 87/0، 88/0 و 87/0 حاصل گردید. به علاوه، به منظور مقایسه نتایج پژوهشهای آتی با گروه هنجار در فرهنگ ایرانی، میانگین و انحراف معیار هر کدام از خرده مقیاسهای پرسشنامه مذکور گزارش گردید. با توجه به یافتههای تحقیق میتوان گفت که پرسشنامه جهتگیری برنامه درسی تربیت هنری دارای شاخصهای روانسنجی مطلوب است.
هوشنگ گراوند؛ حمیده پاک مهر
چکیده
هدف این پژوهش بررسی نقش واسطهای روحیة پژوهشی در رابطه میان جهتگیریهای انگیزشی و فشارآورهای تحصیلی با خودکارآمدی پژوهشی در راستای ارائة یک مدل علّی برای روابط بین متغیرهای پژوهش بود. روش پژوهش، توصیفی- همبستگی با آزمون مدل معادلات ساختاری و جامعة آماری شامل همة دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه خوارزمی در سال تحصیلی 99-1398 بود ...
بیشتر
هدف این پژوهش بررسی نقش واسطهای روحیة پژوهشی در رابطه میان جهتگیریهای انگیزشی و فشارآورهای تحصیلی با خودکارآمدی پژوهشی در راستای ارائة یک مدل علّی برای روابط بین متغیرهای پژوهش بود. روش پژوهش، توصیفی- همبستگی با آزمون مدل معادلات ساختاری و جامعة آماری شامل همة دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه خوارزمی در سال تحصیلی 99-1398 بود که برای انتخاب گروه نمونة آماری به تعداد قابل کفایت برای آزمون مدل با توجه به نظر لوهلین و بیاوجیان (2016) در ازای هر متغیر 15 نفر نمونه در نظر گرفته شد. 280 نفر با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند و بهمنظور گردآوری دادهها از پرسشنامههای خودکارآمدی پژوهشی صالحی (1389)، انگیزش پژوهشی صالحی (1390)، روحیة پژوهشی شیرزاد و همکاران (1395) و فشارآورهای تحصیلی کامکاری و همکاران (1389) استفاده شد. تحلیلها به روش مدلسازی معادلات ساختاری با استفاده از 22 SPSS و آموس 24 AMOS انجام شدند. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی با دادههای این پژوهش برازش مناسب و مطلوبی دارد (044/0=RMSEA، 99/0=GFI، 96/0=AGFI، 997/0=CFI). جهتگیریهای انگیزش درونی پژوهشی و انگیزش بیرونی پژوهشی دارای اثر مثبت بر روحیة پژوهشی و خودکارآمدی پژوهشی بودند. بیانگیزگی پژوهشی دارای اثر مستقیم و منفی بر روحیة پژوهشی بود؛ اما دارای اثر مستقیمی بر خودکارآمدی پژوهشی نبود. فشارآورهای تحصیلی اثر مستقیمی بر روحیه و خودکارآمدی پژوهشی نداشتند. همچنین اثر مستقیم روحیة پژوهشی بر خودکارآمدی پژوهشی مثبت و معنادار بود. نتایج غیرمستقیم مسیرها نشان داد که جهتگیری انگیزش درونی و بیانگیزگی پژوهشی با میانجیگری روحیة پژوهشی اثر غیرمستقیم بر خودکارآمدی پژوهشی دارند؛ اما جهتگیری انگیزش بیرونی پژوهشی و فشارآورهای تحصیلی با میانجیگری روحیة پژوهشی اثر غیرمستقیم بر خودکارآمدی پژوهشی نداشتند. 46 درصد از پراکندگی نمرات روحیة پژوهشی و 16 درصد از پراکندگی نمرات خودکارآمدی پژوهشی به وسیله جهتگیریهای انگیزش پژوهشی و فشارآورهای تحصیلی تبیین شد. یافتهها با نتایج پژوهشهای مشابه قبلی همخوانی داشت وگامی مهم برای تبیین عوامل موثر بر خودکارآمدی پژوهشی و همچنین به عنوان الگویی مناسب برای طراحی برنامههای جامع مؤثر بر پژوهش است.
حسین جعفری ثانی؛ سید کاظم علوی لنگرودی؛ حمیده پاکمهر
دوره 3، شماره 12 ، خرداد 1395، ، صفحه 37-46
چکیده
با توجه به اهمیت گرایش به تفکر نقادانه در حوزة علوم انسانی، پژوهش حاضر با هدف تعیین سهم رویکردهای برنامة درسی دانشجویان علوم انسانی در میزان تمایل آنان به تفکر انتقادی صورت گرفت. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعة آماری، تمامی دانشجویان رشتههای علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 92-91 بودهاند. تعداد 366 نفر از ...
بیشتر
با توجه به اهمیت گرایش به تفکر نقادانه در حوزة علوم انسانی، پژوهش حاضر با هدف تعیین سهم رویکردهای برنامة درسی دانشجویان علوم انسانی در میزان تمایل آنان به تفکر انتقادی صورت گرفت. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعة آماری، تمامی دانشجویان رشتههای علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 92-91 بودهاند. تعداد 366 نفر از این دانشجویان طبق جدول کرجسی و مورگان و به شیوة نمونهگیری طبقهای نسبی انتخاب و پرسشنامههای گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) و رویکردهای برنامة درسی ارنشتاین و هانکینز (2009) را تکمیل کردند. دادههای حاصل نیز با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند. از بین رویکردهای ششگانه، رویکردهای رفتاری، سیستمی، مدیریتی و علمی قادر به پیشبینی تفکر انتقادی دانشجویان نبودهاند (05/0p>)؛ درحالیکه دو رویکرد دیگر، یعنی رویکرد انسانگرایی و نومفهومگرایی قادر به پیشبینی گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی بوده و رویکرد نومفهومگرایی، بیشترین میزان پیشبینیکنندگی را به خود اختصاص داده است (000/0p= ، 54/14=(1،364)F). با عنایت به نقش رویکردهای انسانگرایی و نومفهومگرایی در توسعة گرایش به تفکر انتقادی، حرکت علوم انسانی به سمت رویکردهای غیر فنی در جهت تحول برنامههای درسی این حوزه پیشنهاد میگردد.