عباس قلتاش؛ احمدرضا اوجینژاد؛ علیرضا دهقان منگابادی
دوره 3، شماره 10 ، آذر 1394، صفحه 7-16
چکیده
هدف پژوهش حاضر آسیبشناسی الگوی ارزشیابی توصیفی پیشرفت تحصیلی به منظور ارائه الگوی مناسب در دوره ابتدایی ناحیه دو شهر یزد بود. روش پژوهش، روشی ترکیبی بوده که در بخش کمی از روش توصیفی از نوع پیمایشی و در بخش کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. جامعه آماری شامل معلمان و والدین دانشآموزان دوره ابتدایی ناحیه دو شهر یزد بودند. با ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر آسیبشناسی الگوی ارزشیابی توصیفی پیشرفت تحصیلی به منظور ارائه الگوی مناسب در دوره ابتدایی ناحیه دو شهر یزد بود. روش پژوهش، روشی ترکیبی بوده که در بخش کمی از روش توصیفی از نوع پیمایشی و در بخش کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. جامعه آماری شامل معلمان و والدین دانشآموزان دوره ابتدایی ناحیه دو شهر یزد بودند. با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده و نیز جدول تعیین حجم نمونه کرجسی و مورگان، 160 نفر از معلمان و از جامعه والدین با روش نمونهگیری هدفمند 100 نفر مرد و 100 نفر زن انتخاب گردیدند. ابزارهای جمعآوری اطلاعات شامل مصاحبه نیمه سازمانیافته و پرسشنامه محقق ساخته برای سنجش نظرات معلمان و سنجش نظرات والدین بود، روایی محتوایی ابزارها بر اساس نظر متخصصان برنامهریزی درسی تعیین و تأیید شد و ضریب پایایی با استفاده از روش آلفای کرونباخ به ترتیب 93/. و 87/. به دست آمد. برای تجزیه وتحلیل دادهها از آزمونهای ناپارامتریک کولموگراف - اسمینوروف و آزمون میانه و در بخش کیفی از روش تحلیل مضمون استفاده شد. نتایج نشان داد مشکلات مربوط به مقوله طراحی ارزشیابی توصیفی از نظر معلمان و والدین تا حدودی (در سطح متوسط) وجود دارد، مشکلات اجرا از نظر معلمان در حد زیاد و از نظر والدین تا حدودی (در سطح متوسط) وجود دارد و در نهایت مشکلات پس از اجرای ارزشیابی توصیفی از نظر معلمان در حد زیاد و از نظر والدین تا حدودی وجود دارد. بر اساس یافتههای بخش کیفی الگویی به نام ارزشیابی تلفیقی ارائه شد. از یافتهها نتیجه گرفته میشود که در کل ارزشیابی توصیفی از وضعیت خوبی در اجرا برخوردار نیست و الگوی تلفیقی ارائه شده میتواند بسیاری از مشکلات اجرایی الگوی جاری ارزشیابی توصیفی را بر طرف نماید.
اعظم پهلوانصادق؛ بیژن عبدالهی؛ عبدالرحیم نوهابراهیم؛ حسنرضا زینآبادی
دوره 3، شماره 10 ، آذر 1394، صفحه 17-38
چکیده
پژوهش حاضر با هدف طراحی و تبیین الگوی جامعة یادگیرندة حرفهای در نظام آموزش عالی و با روش همبستگی و اجرا با پرسشنامههای رهبری تحولی، فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی و جامعة یادگیرندة حرفهای بر 226 عضو هیئت علمی (از بین 351 عضو) دانشکدههای مدیریت دانشگاههای دولتی تهران در سال 94-1393 که به روش نمونهگیری خوشهای دو مرحلهای و سپس ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف طراحی و تبیین الگوی جامعة یادگیرندة حرفهای در نظام آموزش عالی و با روش همبستگی و اجرا با پرسشنامههای رهبری تحولی، فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی و جامعة یادگیرندة حرفهای بر 226 عضو هیئت علمی (از بین 351 عضو) دانشکدههای مدیریت دانشگاههای دولتی تهران در سال 94-1393 که به روش نمونهگیری خوشهای دو مرحلهای و سپس نمونهگیری هدفمند در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. تحلیلها، پایایی و روایی مطلوبی را برای ابزارها نشان داد. روش معادلات ساختاری در پژوهش شامل یک سازة نهفتة برونزای رهبری تحولی و سه سازة نهفتة درونزای فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی و جامعة یادگیرندة حرفهای است. یافتهها حاکی از تأثیر معنادار و مستقیم رهبری تحولی بر فرهنگ سازمانی (61/0γ=) بر ساختار سازمانی (82/0γ=)، بر جامعة یادگیرندة حرفهای (39/0γ=)، تأثیر معنادار و غیرمستقیم فرهنگ سازمانی بر ساختار سازمانی (08/0-=β)، تأثیر معنادار و مستقیم فرهنگ بر جامعة یادگیرندة حرفهای (72/0β=)، تأثیر غیرمعنادار ساختار سازمانی بر جامعة یادگیرندة حرفهای در الگو است. نتایج بیانگر تأثیر مستقیم رهبری تحولی با مضامین تأثیر ایدهآل رفتاری و اسنادی، انگیزش الهامبخش و ملاحظه فردی بر فرهنگ سازمانی یعنی انسجام و تعلقخاطر و الگوهای ارتباطی و بر ساختار سازمانی با وضعیتهای ارگانیکی و صراحت سلسله مراتب سازمانی و نظارت حداکثر و بر جامعة یادگیرندة حرفهای با مضمون مسئولیتپذیری جمعی برای یادگیری، مشارکت با تمرکز بر یادگیری حرفهای و نیز تأثیر مستقیم فرهنگ سازمانی بر جامعة یادگیرندة حرفهای و تأثیر دو سازه در شکلگیری دانشگاه به عنوان جامعة یادگیرندة حرفهای است.
بهارک شیرزاد کبریا؛ سیده زینب سیدمحمدی
دوره 3، شماره 10 ، آذر 1394، صفحه 39-48
چکیده
این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و به روش توصیفی- پیمایشی به منظور شناسایی و رتبهبندی مؤلفههای مؤثر بر هوشمندسازی مدارس انجام گرفته است. جامعة آماری این پژوهش کلیة مدیران، معاونین آموزشی و دبیران مدارس دخترانه دورة متوسطه 2 منطقة 13 شهر تهران در سال تحصیلی 94-93 است که بر اساس روش نمونهگیری تصادفی با استفاده از جدول مورگان تعداد 196 ...
بیشتر
این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و به روش توصیفی- پیمایشی به منظور شناسایی و رتبهبندی مؤلفههای مؤثر بر هوشمندسازی مدارس انجام گرفته است. جامعة آماری این پژوهش کلیة مدیران، معاونین آموزشی و دبیران مدارس دخترانه دورة متوسطه 2 منطقة 13 شهر تهران در سال تحصیلی 94-93 است که بر اساس روش نمونهگیری تصادفی با استفاده از جدول مورگان تعداد 196 نفر آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. جمعآوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه استاندارد در مقیاس لیکرت با پنج گزینه (خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم، خیلی کم) که (یک) کمترین اهمیت و (پنج) بیشترین اهمیت است تنظیم گردید و مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس نتایج حاصله از اجرای آزمونهای کولموگروف اسمیرنوف، t تک نمونهای، ضریب همبستگی رتبهای اسپیرمن، تحلیل عاملی تائیدی، تحلیل مسیر و تحلیل واریانس و... یک مدل مفهومی از مؤلفههای مؤثر در هوشمندسازی مدارس که شامل: برنامهریزیهای آموزشی، بسترسازی فرهنگی، امکانات و منابع مالی و آموزش نیروی انسانی است ارائه شده است. در پایان پیشنهادهایی جهت اجرای این مدل مفهومی در راستای بهینهسازی طرح هوشمندسازی مدارس ارائه شده است.
محمود اکرامی؛ نگار الهامیان؛ سمیه رجبزاده
دوره 3، شماره 10 ، آذر 1394، صفحه 49-58
چکیده
مطالعة حاضر با عنوان «برآورد پارامترهای سؤالهای چندگزینهای در ارزشیابی نظامهای آموزشی مجازی» روی آزمونهای ریزشی برای ممانعت از تکرار آزمون انجام پذیرفت. برای برآورد پارامترهای سؤالها، پاسخنامههای 49 آزمون نهایی دانشجویان ریزشی یک نیمسال تحصیلی بررسی گردید. در مدل کلاسیک، درجه دشواری هر سؤال (p) نسبت پاسخهای درست ...
بیشتر
مطالعة حاضر با عنوان «برآورد پارامترهای سؤالهای چندگزینهای در ارزشیابی نظامهای آموزشی مجازی» روی آزمونهای ریزشی برای ممانعت از تکرار آزمون انجام پذیرفت. برای برآورد پارامترهای سؤالها، پاسخنامههای 49 آزمون نهایی دانشجویان ریزشی یک نیمسال تحصیلی بررسی گردید. در مدل کلاسیک، درجه دشواری هر سؤال (p) نسبت پاسخهای درست به کل آزمودنیها و قدرت تشخیص (Rpbis) ضریب همبستگی دو رشتهای نقطهای با کل آزمون در نظر گرفته میشود، محاسبات نشان داد: 1- در 7/89% آزمونها حتی یک سؤال خیلی آسان و روا مشاهده نگردید. 2- در 26/63% آزمونها حتی یک سؤال خیلی سخت و روان مشاهده نگردید. 3- فقط 04/2% آزمونها بدون سؤال ناروا است. پس از حذف سؤالهای ناروا، دوباره نمرة دانشجویان تعیین و حدود 11/15% افراد از کمند ریزش جستند. به این ترتیب با حذف مادههای ناروا، درصد آزمونهای ریزشی به شدت کاهش مییابد، از اتلاف منابع جلوگیری میشود، ملاک پیشرفت تحصیلی دانشجویان واقعیتر و مبنای تصمیمگیریهای بهتر را برای دانشگاه فراهم میآورد.
مهران فرجاللهی
دوره 3، شماره 10 ، آذر 1394، صفحه 59-64
چکیده
این مقاله حاصل پژوهشی به منظور بررسی نقش راهبردهای مدیریت منابع یادگیری در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان متوسطه است. روش پژوهش از نوع مطالعات توصیفی - همبستگی بود. جامعة آماری پژوهش را دانشآموزان دورۀ متوسطه شهرستان سمنان به تعداد 29351 نفر تشکیل میداد. روش نمونهگیری خوشهای، چند مرحلهای بود. حجم نمونة آماری بر اساس جدول کرجسی - ...
بیشتر
این مقاله حاصل پژوهشی به منظور بررسی نقش راهبردهای مدیریت منابع یادگیری در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان متوسطه است. روش پژوهش از نوع مطالعات توصیفی - همبستگی بود. جامعة آماری پژوهش را دانشآموزان دورۀ متوسطه شهرستان سمنان به تعداد 29351 نفر تشکیل میداد. روش نمونهگیری خوشهای، چند مرحلهای بود. حجم نمونة آماری بر اساس جدول کرجسی - مورگان، با در نظر گرفتن خطای 05/0 = α؛ و خوشهای بودن روش نمونهگیری، قریب به 400 نفر در نظر گرفته شد که پس از تکمیل و پالایش، تعداد 389 پرسشنامه قابل تحلیل بود. برای جمعآوری دادهها؛ از پرسشنامۀ راهبردهای مدیریت منابع پینتریچ، اسمیت، گارسیا و مککیچی (1993) بازنویسی شده به وسیلة دانکن و مککیچی (2005) استفاده شد که شامل 19 گویه در قالب 4 زیرمقیاس است. مقادیر پایایی برای زیرمقیاسها با استفاده از روش آلفای کرونباخ بیشتر از 61/0 محاسبه شده است. معدل کل دانشآموزان در پایان سال تحصیلی به عنوان معیار پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شد. برای تحلیل دادهها از آزمون رگرسیون چندگانه - مدل ورود همزمان استفاده شد. نتایج نشان داد که زیرمقیاسهای مؤلفۀ راهبردهای مدیریت منابع یادگیری شامل مدیریت زمان و محیط مطالعه، تنظیم تلاش، یادگیری از همدرسان و کمک طلبی با اطمینان 99 درصد به گونۀ معنیداری توان تبیین واریانس پیشرفت تحصیلی را به میزان 31 درصد دارا هستند (55/0=R، 1/42=(384 و 4)F و 01/0>P).
محمدرضا سرمدی؛ مرجان معصومیفرد
دوره 3، شماره 10 ، آذر 1394، صفحه 65-72
چکیده
عدالت آموزشی همواره کانون توجه متخصصان تعلیم و تربیت بوده است. رشد نظریات فلسفی و آموزشی جدید نیز، به امکان تحقق بیشتر عدالت آموزشی کمک کرده است، بر این اساس؛ هدف از این مقاله بررسی جایگاه عدالت آموزشی در تحول نظام تعلیم و تربیت مبتنی بر سازندهگرایی است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، عدالت آموزشی را در دو پارادایم ...
بیشتر
عدالت آموزشی همواره کانون توجه متخصصان تعلیم و تربیت بوده است. رشد نظریات فلسفی و آموزشی جدید نیز، به امکان تحقق بیشتر عدالت آموزشی کمک کرده است، بر این اساس؛ هدف از این مقاله بررسی جایگاه عدالت آموزشی در تحول نظام تعلیم و تربیت مبتنی بر سازندهگرایی است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، عدالت آموزشی را در دو پارادایم پوزیتیویستی دنیای مدرن و پارادایم سازندهگرایی دنیای پستمدرن امروز مورد بررسی قرار میدهد. نتایج پژوهش نشان داد که اگرچه عدالت آموزشی در جامعه مدرن با بهرهگیری از پارادایم پوزیتیویسم از طریق قوانین عام و تعمیمپذیر و دسترسی همگانی به آموزش تا حدودی تحقق یافت، اما ناکارآمد بودن آن، سبب شد تا در جامعة پست مدرن، با بهرهگیری از پارادایم سازندهگرایی و با استفاده از موضعگیریهای نظریه نقادی و با توجه خاص به اصالت انسان و تفاوتهای فردی او به عنوان یک پارادایم نو ظهور در تعلیم و تربیت، فشارهای اجتماعی و بیعدالتیهای ناشی از عدم توجه به تفاوتهای فردی، به مقدار زیادی کاهش یابد؛ بنابراین به نظر میرسد تحول نظام تعلیم و تربیت مبتنی بر سازندهگرایی در عصر حاضر عدالت آموزشی را بیش از پیش تحقق بخشیده است.
طاهر محبوبی؛ حسین سلیمی؛ سید عدنان حسینی؛ کمال محبوبی
دوره 3، شماره 10 ، آذر 1394، صفحه 73-80
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی بر کاهش افسردگی دانشجویان دانشگاه پیام نور بوکان بود. بدین منظور 40 نفر انتخاب و بهعنوان نمونه منظور گردیدند. روش تحقیق در این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود و از مقیاس هامیلتون (1960) بهعنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. برنامه آموزش ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی بر کاهش افسردگی دانشجویان دانشگاه پیام نور بوکان بود. بدین منظور 40 نفر انتخاب و بهعنوان نمونه منظور گردیدند. روش تحقیق در این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود و از مقیاس هامیلتون (1960) بهعنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. برنامه آموزش خودکنترلی هیجانی طی 10 جلسۀ 60 دقیقهای و در مدت پنج هفتة متوالی به دانشجویان ارائه گردید. بدین منظور نمونۀ تحقیق به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفری (یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه) گمارده شدند. گروه آزمایشی، تحت آموزش خودکنترلی هیجانی قرار گرفت، درحالیکه گروه گواه در معرض هیچ مداخلهای قرار نگرفتند. دادههای به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون کوواریانس) بهوسیلۀ نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس و در سطح 05/0> pبرای گروه وابسته به منظور تعیین اثربخشی آموزش خودکنترلی هیجانی نشان داد که این کاربندی توانسته است بهعنوان مداخلهای مؤثر موجب کاهش افسردگی دانشجویان هم در مرحله آزمایش و هم در مرحله پیگیری شود.